یاسرغمگین

امیدوارم بتونم مطالب مفیدی براتون بیارم خیلی خوش امدید

امیدوارم بتونم مطالب مفیدی براتون بیارم خیلی خوش امدید

دوستان گلم وبلاگمو درست کردم تا افراد غمگینی مث خودم ک تو این دنیا اومدن که زمین خالی نباشه بیان دورخودم جمع بشیم وبرای خودمون لحظات خوب و بدون غمی داشته باشیم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

جملات غم انگیز و عاشقانه

جملات غمگین عاشقانه

تلخ میگذرد این روزها !
که قرار است از تو …
که آرام جانمی برای دلم یک رهگذر معمولی بسازم…!

*****

متن های کوتاه غم انگیز

چه کسی گفته که من تنهایم ؟
من ، سکـوت ، خاطرات ، بغض و اشک همیشه با همیم …
بگذار تنهایی از حسودی بمیرد

*****

جمله های عاشقانه غم انگیز

”باختم‏”‏ تا دلخوشت کنم ؛
بدان برگ برنده ات سادگیم نبود .. دلم بود !

*****

جملات غم انگیز احساسی زیبا

ای نا رفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم
زیر پایم را زود خالی کردی . سلام پر مهرت را باور کنم. یا پاشیدن زهر نا مردیت را

*****

جملات عاشقانه و رمانتیک غمگین

گاهی اوقات بی قانونی عجب بیداد می کند در عاشقی …
یکی دور می زند اما دیگری باید جریمه شود !

*****

متن کوتاه غمگین

مسافر بی بدرقه من
اینقدر بی صدا رفتی که از وداع جا ماندم ،
باز به غیرت چشمانم
که آبی پشت سرت ریختند

*****

متن کوتاه غم انگیز و عاشقانه

جملات غم انگیز و ناراحت کننده

آنقدر از حادثه پرم که وقتی به خانه می رسم ،
تلویزیون لم می دهد روی کاناپه تا مرا تماشا کند !

*****

جملات عاشقانه غمگین

هر که مرا دید ،
تو را نفرین کرد …
و من حواس خدا را پرت کردم که مبادا بشنود …!

*****

متن کوتاه غم انگیز و احساسی

چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…

*****

جملات غمگین کوتاه

تو برو ، من هم برای اینکه راحت بروی میگویم : باشد ، برو خیالی نیست …
اما کیست که نداند بی تو تنها چیزی که هست خیال توست !

*****

اس ام اس غمگین جدایی

تـــــآ سنگـــــ  نبــــآ شـــــی ….
بــتــــــ زنــدگــــی “هیــچکــس”  نــخــــواهــــی شـد …

*****

جملات غم انگیز زیبا

دیوانگی های دلم را به دل نگیر !
دست خودش نیست ، طفلک باور کرده بود دروغ دوست داشتنت را …

*****

جملات غم انگیز تنهایی و جدایی

جملات غمگین تنهایی و جدایی

دلـــم چـِـه کــودکــانــه بَهــانــه ی تــو را میگیـــرد،
امـــا تــو بـــزرگـــانــه بِــه دِل نگیـــر…
فقـــط بگــــو : کــــودکـــ استـــ، نـِـمی فهمــد…

*****

متن کوتاه غم انگیز

هـر روز صفحه ی نیازمندیـهــا را زیر و رو میکنــم
میدانــم بالاخره
یک روز
به مــن لعنتی نیاز پــیدا میکنـــی . . .

*****

جمله های غم انگیز و ناراحت کننده

سخت است ؛ خیلی سخت !
وقتی بدانی او کجای زندگی توست ،
اما ندانی تو کجای زندگی او هستی !

*****

غم انگیزترین جملات عاشقانه

نه تو رفتی نه من …
تمام این تنهایی به خاطر آمدن یه غریبه بود !

*****

جملات و عبارات غم انگیز

بهم میگفت با دنیا عوضم نمیکنه !
راست میگفت با دنیا نه ، با یکی دیگه عوضم کرد

*****

جملات غمگین و احساسی زیبا

متن عاشقانه غمگین و احساسی

دردناک است دوست بداری و گمان کنی دوستت دارند
حال آنکه او یگانه هستی تو باشد و تو یکی از هزاران لذت او …

*****

جملات کوتاه غم انگیز

لغت نامه هاى دنیا را باید آتش زد !
جلوى واژه ى نبودن نوشته اند : “عدم حضور شخصى یا چیزى” ؛ همین !
چقدر نبودن تو را ساده فرض مى کنند ؟!

*****

جملات بسیار غم انگیز

ﻏﺮﯾﺒــــﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻫـﯿﭻ . . .
ﺩﻭﺳـــــــﺘﺎﻥ ﻫﻢ ﮔـﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺧﻂ ﺑﯿﺸﺘﺮ،
ﺣﻮﺻــــــﻠﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧـــــﺪ

*****

متن های کوتاه غم انگیز و عاشقانه

نه! چشمانم شور نبود
اگر که آخر کارمان ندامت شد
دست هایم نمک نداشت . . .

*****

جملات زیبای غم انگیز

پر از اشکم ولی میخندم به سختی
به قول فروغ که میگفت:
شهامت میخواهد سردباشی و گرم بخندی!

*****

جملات ناراحت کننده و غم انگیز

آنچه که ملاحظه نمودید تنها بخشی از جملات غم انگیز و متن های کوتاه غمگین و عاشقانه بود که امیدواریم مطالعه آنها برای شما دوستان علاقه مند جذاب بوده باشد، از شما عزیزان دعوت می نماییم برای مشاهده دیگر مطالب در این رابطه به بخش اس ام اس عاشقانه مجله آرگا مراجعه نموده و با سایر جملات و متن های زیبا آشنا شوید.

 

منبع : آرگا

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۳:۱۷
yaser porki
داستان عاشقانه و بسیار غمگین
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو.
 
مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
  
سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
 
 دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند.
 
علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.
 
یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ.
پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….
 
پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود.
 
پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…                                                                                                                                                                                                                                                        امید وارم لذت برده باشید ./یاسر غمگین                                                                                                           
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۷ ، ۲۰:۲۶
yaser porki



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۷ ، ۲۰:۱۷
yaser porki


همش چهار سالم بود یه دختر چشم عسلی با موهای بلند ومشکی،صورتم کمی آفتاب سوخته شده بود چون ظهرا توی کوچه توپ بازی میکردم صمیمی ترین دوستم پرستو بود که توی کوچه بازی میکردیمپرهام شش ساله برادر پرستو بود که باآن موهای پرپشت وقارچی و چشمای مشتاقش به من نگاه میکرد اون روز پرستو نیومده بود و من تنهایی توی کوچه بازی میکردم پرهام روی پله دم خونشون نشسته بود ونگام میکرد وقتی دیدم یه ساعته زل زده به من 

گفتم- میای بازی؟ولی اون همونطور سرشو به علامت نفی تکون داد خیلی حرصم گرفت فکر کرده بود کیه که خودشو واسه من میگیره! ازاون روز ازش بدم اومد!....

حالا هفت ساله بودم یه دختر کوچولویی که تازه الفبا یادگرفته بود اون روز رفتم خونه پرستو اینا پرهام نه ساله هنوز همانطور یه گوشه نشته بود و منو نگاه میکردا میخواستیم مشقامونو بنویسیم ولی وقتی مامان پرستو رفت بیرون یهو شیطنتمون گل کرد مشقامونو ننوشتیم که هیچ کلی شیطونی کردیم آخرسر رفتم خونه وبرای اینکه مامانم شک نکنه رفتم بخوایم توی دلم گفتم:خدای مهربون؟من از خط کش بلند وفلزی معلممون میترسم آخه دردم میگیره خودت کمکم کن...

روز بعد معلم دفتر مشقارو نگاه کرد وهرکی ننوشته بود با خطش کتک میخورد اشکم داشت درمیومد بااینکه میدونستم هیچی ننوشتم دفترمو به خانم دادم اونم با لبخند گفت:- بچه ها از ستاره یاد بگیرید ببینید چه مشقاشو خوش خط نوشته!

عجیب بود من که هیچی ننوشته بودم؟دفترمو نگاه کرده بود باخط خوش یه بار از روی الفبا نوشته شده بود با خودم گفتم حتما خدا یکی از فرشته هاشو فرستاده که مشقای منو بنویسه این ماجرا هم فراموش شد تا اینکه ده ساله شدم پرهام دوازده ساله هنوز همانطور مظلومانه نگاهم میکرد ولی من ازش بدم اومد .

روز چهارشنبه سوری من وپرستو توی کوچه میرفتیم که یهو یکی منو از پشت هل داد و صدای مهیبی اومد...جلوی چشمم رو دود گرفت...

چشم که باز کردم دیدم توی بیمارستانم چیزیم نشده بود وبه زودی مرخص میشدم ولی از مامان شنیدم پرهام برادر پرستو یک چشمشو از دست داده زیاد ناراحت نشدم وگفتم- به ما چه؟میخواست مراقب خودش باشه حالا دیگه یه دختر هجده ساله بود م و باتوجه زیبایی ام خیلی خواهان دوستی بامن بودند. 

اینوسط قرعه به نام کاوه افتاد و انقدر التماس کردو ورفت و امد تاقبول کردم باهاش دوست بشم پرهام بیست ساله حالا دیگه فقط یه چشم داشت ولی باز باهمون به چشم به من مظلومانه نگاه میکرد یهروز وقتی تو کوچه داشتم میرفتم اومد جلو ویه سیلی زد درگوشم و باهام دعوا کرد که چرا با کاوه دوست شدم منم هرچی از دهنم درآمد بارش کردم ولی اون هیچی نگفت روز جشن تولد کاوه من فریب خوردم وقتی رفتم خونشون دیدم هیچکس نیست ...

گریه کردم فایده نداشت 

بعداز اون اتفاق فهمیدم پرهام میخواد بیاد خواستگاریم بهش اعتماد کردم سرمو روی شونه اش گذاشتم وزدم زیر گریه همه چیو بهش گفتم وفتی فهمید کاوه چه بلایی سرم آورده دفتری را به من داد و گفت اگه زنده برگشتم شب عروسی باهم میخونیم ولی اگه برنگشتم خودت تنها بخون اون روز منظورشو نفهمیدم ولی چندروز بعد فهمیدم کاوه پرهامو با چاقو کشته مثل اینکه پرهام با اون درگیر شده اونم چاقو زده و فرار کرده با گریه دفتر خاطراتشو باز کردم و باخواندنش جگرم آتش گرفت نوشته بود:




♥♥♥خیلی دوستش دارم یادمه وقتی دختر کوچولوی چهارساله بود وقتی بهم گفت بیا بازی دست رد به سینه اش زدم واون اخمو وناراحت باهام قهر کرد شاید اون معنی نگاهمو نمی فهمید من ظهرا توی کوچه می نشستم و اورا می پاییدم و مراقبش بودم تایه وقت نخوره زمین وبلایی سرش نیاد حتی وقتی با خواهرم مشغول بازی شدند و مشقاشونو ننوشتنتد من یواشکی براش نوشتم تا یه وقت معلمشون دستای ناز وکوچولشو با خط کش نزنه حتی انوقت نفهمید که تو روز چهارشنبه سوری وقتی کاوه دوستم زیر پاش ترقه انداخت اونو هل دادم وبرای یه عمر چشممو از دست دادم الان اون با کاوه دوسته و از قلب شکسته من خبرنداره...♥♥♥

امیدوارم خوشتون اومه باشه
سپاس
و
نظر 
یادتو نره!!!!
اینم از داستان غم انگیز عاشقونه
امار بره بالا هنوزم میزارم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۷ ، ۲۱:۳۱
yaser porki

دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه

««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»

من دیوانه نیستم

من فقط یک جور خاص

که دیگران نمیتوانند

تو را دوست دارم

««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»

اما

با این همه

تقصیر من نبود

که با این همه…

با این همه امید قبولی

در امتحان سادهْ تو رد شدم

اصلاً نه تو ، نه من!

تقصیر هیچ کس نیست

از خوبی تو بود

که من

بد شدم!

قیصر امین پور‬

««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»

کاش آدم ها می دانستند که در هر دیدار

یک تکه از یکدیگر را با خود می برند…

عده ای فقط غم هایشان را به ما می دهند!

و چقدر اندک هستند

آدم های سخاوتمندی که وقتی به خانه بر می گردی،

می بینی تکه های شادی هایشان را

در مشت های تو جا گذاشته اند

««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»

فروغی چه زیبا می گفت :

اگر یاد کسی هستیم

این هنر اوست ، نه هنر ما

««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»

آنچه که گفتم نپذیرفت ، رفت

خاطره هایم همگی رُفت ، رفت

گفت : "ندارم به تو حسی ، برو

گفت : برو !

……….گفت : برو !

…………….گفت ! …..رفت !

دل نوشته های زیبا و غمگین

عاشقی نکرده ایم

من به چشم گاو سبزه ام

گاو در نگاه من کباب!

دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه

««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»

باران بهانه بود

تا تو زیر چتر من

تا انتهای کوچه بیایی و

دوستی مثل گلی شکوفه کند

««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»

ﮔﻔﺖ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﺑﺴﭙﺎﺭ

ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﺳﺖ …

می ریزند

ﺳﭙﺮﺩﻡ …

ﺑﯿﺨﺒﺮ ﺍﺯ آﻧﮑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﮐﺎﺝ ﺑﻮﺩ

دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه

سر تا پایم را خلاصه کنند

می شوم "مشتی خاک"

که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه

یا "سنگی" در دامان یک کوه

یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس

شاید "خاکی" از گلدان‌

یا حتی "غباری" بر پنجره

««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»

مادربزرگم می گفت:

دل هر آدمی دری دارد…

باید باز کنی درِ دلت را رویِ لبخندها…

می گفت:

هر کدام از این درها یک کلید بیشتر ندارند

کلیدِ دل آدم دست خودش نیست

می گفت: کلیدها را پخش کرده اند بین آدمها

و هر کس یکی برای خودش برداشته

می گفت :

بلند شو و بگرد

بگرد ببین کلید قلبِ چه کسی در دستِ توست

و ببین کلید قلبت کجاست ؟

دل نوشته های زیبا و غمگین

آدم های کمی هستند که می دانند،
تنهایی ِ یک نفر حرمت دارد.
همین طور بی هوا سرشان را پایین نمی اندازند
و بپرند وسط تنهایی آن فرد..!
چون خوب می دانند که اگر آمدند،
باید بمانند؛ تا آخرش باید بمانند؛
آنقدر که دیگر تنهایی وجود نداشته باشد.
و گرنه مسافرها همیشه موقع خداحافظی،
تنهایی را هزار برابر می کنند .

««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»

کودکانه…
        دوستم بدار
مثلا وقتی
مادرت گفت:"این نه"
همان جا…
  بنشین
      و برایم گریه کن…!

دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه
فدای سرت اگر آنچه میخواستی نشد . اگر چرخ دنیا با چرخ تو نمیچرخد .
تو چایت را بنوش .
روی ایوان خانه مادربزرگت بنشین و با او گپ بزن.
میتوانی غرور را کنار بگذاری و عشق زندگیت را به یک شام دونفره دعوت کنی.
برای پرنده ها دانه بریزی و بعد، از دیدن نوک زدن آنها به دانه های گندم لذت ببری.
میشود دقایقی را برای مادرت کنار بگذاری و چند لحظه را در آغوش او سپری کنی میبینی که چقدر آرامش بخش است.
میشود از زندگی لذت برد .
میشود از ثانیه ها نهایت استفاده را کرد.
مگر چقدر عمر میکنیم که بخواهیم آن را هم صرف سروکله زدن با این و آن بکنیم و از شکل راه رفتن همراهمان تا آبی بودن رنگ آسمانو گردی زمین ایراد بگیریم… چه خوب میشد اگر میتوانستیم به زمین و زمان گیر ندهیم و سخت نگیریم.
خوب میشد اگر زندگی میکردیم نه فقط نفس میکشیدیم !

««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»

وقتی یک زن موفق را می بینم که
خستگی ناپذیر کار می کند..
اغلب گوشه ی لبش؛
لبخندی نامحسوس وجود دارد..
و با اعتماد به نفس و مطمئن گام بر می دارد..
با خود می گویم : " بی شک این زن در گوشه ای از این دنیا یک مردِ عاشق دارد! "
تنها نیرویی عظیم؛ چون عشق، قدرتی شکست ناپذیر به زن ها می دهد

««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»

پشت ویترین ساعت فروشی ایستاده بودم، ساعتها رو که نگاه میکردم…

دیدم هیچ ساعتی به قشنگی ساعتی که دور هم هستیم نیست

💞 تو این روزا قدر با هم بودنها را بیشتر بدونیم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۲۲:۳۲
yaser porki

شته خوش به حالت آدم خودت بودی

می گفت زنده ام به تو و باوری نداشت
این پادشاه پشت سرش لشکری نداشت

مانند آشنای غریبه در این جهان
جز مرزهای بسته ی خود کشوری نداشت

گفتم بمان که دولت عشق است بودنت
اما توجهی به چنین دلبری نداشت

وقتی که رفت قامت دیوار قد کشید
آنقدر قد کشید که دیگر دری نداشت

عکس نوشته تو آفتاب من بودی

عشق یعنی یک دروغ محض، نوعی درد سخت
دست از این کذب درد آور، از این باور بکش

دست از این زندگی، از این بلای سهم گین
از جنایت های این دنیای زجر آور بکش

نیست جای لحظه ای تردید،چشمت را ببند
قهوه ات را مَرد امشب با کمی سم سر بکش

عکس نوشته امشب عشق من از غصه بنویس

جای ماندن نیست،دنیا را رها کن پر بکش
قهوه ات را مَرد ،امشب با کمی سم سر بکش

بی تفاوت رد شو از مردم، میان دفترت
سنگ باش و گوش احساسات خود را کَر بکش

گوشه ای دور از هیاهوهای شهر لعنتی
پُک بزن سیگار خود را،زجر هم کمتر بکش!

عکس نوشته برگرد به خونه

من که گفتم این بهار افسردنی است من که گفتم این پرستو مردنی است

من که گفتم ای دل بی بند و بار عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار

آه عجب کاری به دستم داد دل هم شکست و هم شکستم داد دل

عکس نوشته پیک اول به سلامتی تو

راه کاوش:
گوره راهی که خویشتن را به آن سپرد
راه خنیاگر بی خوفی است
از خسران بدور،
که
نو یاقته است
سخن سنجیده میگوید و
با ذهن به افسار در آمده
جوارح را به پاکداشت عشق
حکمت میفزاید.

عکس نوشته خاطراتت را با یک نخ سیگار دود میکنم

شعر که میخوانی
یا شعرهایی که برایم میگویی
مگر با کدام باران در هم امیخته است
که اینچنین دریا را پشت پلک هایم غرق ابر کرده است…
شعر که میخوانی،
یا شعرهایی که برایم…
مگر نسیمای کدام بهارست ،
که اینچنین،
میترکاند پوست انار عشقمان را
که در این بی وزنی مدام ،اسمان زیر
پوستش میلرزید…
محبوبم!..
بگو برایم حرف بزن بگو
شعرهایت شگون کدام لحظه است
که عشق را به یاد چشمهایت به بازی گرفته است…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۱۳:۴۶
yaser porki

دوستای گلم شبتون بی گریه امار بازدید ک بره بالا براتون سوپرایز دارم میخوام اشک همه ادمایی ک اذیتمون کردن دربیارم با مهراب                            مهرابیا پر چممون بالاستعکس نوشته های مهراب سری 1ب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۱۳:۳۷
yaser porki

جمله های غمگین و گریه آور, جمله های غمگین

     آشپزی ام خوب نیست ؛ اشک پشت پا بریزم برایت ؟
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
    گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…
  :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
    امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
    و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
    و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…
    و غمــت سـهم ِ مــن!
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    دلم بهانه ای میخواهد برای ادامه زندگی…
    مثل یک بوسه عاشقانه که یادم بیاورد هنوز زنده ام !
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !
    تو … هیچ کجا نیستی…
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    بهار من مرا بگذار و بگذر
    رهایم کن برو دلدار و بگذر
    من عادت می کنم اینجا به غمها
    مرا پر کن از این اجبار و بگذر…
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    حتی دوباره لبخند زدن هم دل میخواهد که من دیگر ندارم !
  :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    تو را هرگز آرزو نخواهم کرد، هرگــــــــز …
    چون محال میشوی مثل همه آرزوهایم !
   :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    دنیا اونقد کوچیکه که آدمایی رو که ازشون متنفری هر روز میبینی
    ولی اونقدر بزرگه که اونی که دلت می خواد رو هیچوقت نمیبینی …
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی!
    نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه
  :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    دیر آمدی ؛ بودنم در حسرت خواستنت تمام شد …
  :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    دیار عاشقی هم شهر هرت داره !
    خیلی راحت دل می دزدن ، دل می برن ، دل می شکنن …
  :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد ، غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود …
    آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    گاهی از خیال من گذر می کنی …
    بعد اشک می شوی …
    رد پاهایت خط می شود روی گونه ی من …
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    به من گفت برو گورِت رو گم کن …
    و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !
    کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
    “زبانم لال !”
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    اولین خنده ز بی دردی بود
    آخرین گریه ز بی درمانی
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    من که به هیچ دردی نمیخورم …
    این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند …
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    نمیدانی چه حالب دارم “من” وقتی که از “من” حال “تو” را میپرسد…
   :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    من مرده ام … به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم … همین
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    کاش بودی تا من نیز چیزی برای از دست دادن داشتم …
 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    استخوان هایم را به دانشمندان بسپارید …
    شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی !
    من از دوری تو منقرض شدم …
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    چند تکه از تو
    پریشان افتاد
    ته فنجانی که فالم را می گرفت…
    می گفت آرام نیستی
    و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    شبانه هایم برای تو
    عشق هم…
    خاطره ی مُرده ای باشد
    برای وقت های کسالت
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    شاید چشم های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک های مان شسته شوند
    تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف تری ببینیم…
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    خاطرات مثل یه تیغ کند می مونه…که رو رگت میکشی…
    نمیبره ، اما تا می تونه زخم میکنه…
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    خــوب ِ مــن ،
    همین جا درون شعرهایم بمان
    تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
    به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
    من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
    شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
    تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت !
    نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    جان غمگین ، تن سوزان ، دل شیدا دارم
    آنچه شایسته عشق است ، مهیا دارم
    سوز دل ، خون جگر ، آتش غم ، درد فراق
    چه بلاها که ز عشقت من تنها دارم
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    درد اگر سینه شکافد ، نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو !
    استخوان تو اگر آب کند آتش غم ، آب شو ، آه مگو !
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    من ماندم و حلقه طنابی در مشت
    با رفتن تو به زندگی کردم پشت
    بگذار فردا برسد می شنوی
    دیروز غروب ، عاشقی خود را کشت

منبع:pat-o-mat.com

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۱۳:۳۳
yaser porki

س ام اس جدید به سلامتی تیر 93

اس ام اس جدید به سلامتی تیر ۹۳ اس ام اس به سلامتی , پیامک به سلامتی , اس ام اس لاتی به سلامتی...

استاتوس به سلامتی, اس ام اس به سلامتی, به سلامتی

استاتوس و اس ام اس خفن به سلامتی

استاتوس و اس ام اس خفن به سلامتی – متن و نوشته به سلامتی

به سلامتی

اس ام اس های زیبا و فاز سنگین به سلامتی آبان 92

به سلامتی پدر ومادر… که همیشه از آرزو هاشون گذشتند بخاطر آرزوهای بچه هاشون . . . به سلامتی خودمون، که توی پلک زدنامون...

اس ام اس برای رفقا

اس ام اس فاز سنگین ناب به سلامتی شهریور 92

به سلامتی پدر و مادر که اونقدر روحشون بزرگ و با عظمته که تا وقتی هستن عقلمون نمیتونه وسعت مهربونی شونو درک کنه ،...

به سلامتی

اس ام اس و جملات به سلامتی

اس ام اس و جملات به سلامتی sms o jomlate be salamati • • • به سلامتی کلاغ که آزادی رو به زیبایی و...

اس ام اس برای رفقا

اس ام اس جدید برای رفقا و دوستان

سلامتی هرچی خوبه که بدش ماییم سلامتی هرچی بزرگه که کوچیکش ماییم سلامتی هرچی رفیقه که اگه قابل بدونن خاک زیر پاش ماییم …...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۱۳:۲۹
yaser porki