چند تا دلنوشته براتون اماده کدم امیدوارم لذت ببرین
««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»
من دیوانه نیستم
من فقط یک جور خاص
که دیگران نمیتوانند
تو را دوست دارم
««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»
اما
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه…
با این همه امید قبولی
در امتحان سادهْ تو رد شدم
اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست
از خوبی تو بود
که من
بد شدم!
قیصر امین پور
««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»
کاش آدم ها می دانستند که در هر دیدار
یک تکه از یکدیگر را با خود می برند…
عده ای فقط غم هایشان را به ما می دهند!
و چقدر اندک هستند
آدم های سخاوتمندی که وقتی به خانه بر می گردی،
می بینی تکه های شادی هایشان را
در مشت های تو جا گذاشته اند
««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»
فروغی چه زیبا می گفت :
اگر یاد کسی هستیم
این هنر اوست ، نه هنر ما
««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»
آنچه که گفتم نپذیرفت ، رفت
خاطره هایم همگی رُفت ، رفت
گفت : "ندارم به تو حسی ، برو
گفت : برو !
……….گفت : برو !
…………….گفت ! …..رفت !
دل نوشته های زیبا و غمگین
عاشقی نکرده ایم
من به چشم گاو سبزه ام
گاو در نگاه من کباب!
««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»
باران بهانه بود
تا تو زیر چتر من
تا انتهای کوچه بیایی و
دوستی مثل گلی شکوفه کند
««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»
ﮔﻔﺖ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﺑﺴﭙﺎﺭ
ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﺳﺖ …
می ریزند
ﺳﭙﺮﺩﻡ …
ﺑﯿﺨﺒﺮ ﺍﺯ آﻧﮑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﮐﺎﺝ ﺑﻮﺩ
سر تا پایم را خلاصه کنند
می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان
یا حتی "غباری" بر پنجره
««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»
مادربزرگم می گفت:
دل هر آدمی دری دارد…
باید باز کنی درِ دلت را رویِ لبخندها…
می گفت:
هر کدام از این درها یک کلید بیشتر ندارند
کلیدِ دل آدم دست خودش نیست
می گفت: کلیدها را پخش کرده اند بین آدمها
و هر کس یکی برای خودش برداشته
می گفت :
بلند شو و بگرد
بگرد ببین کلید قلبِ چه کسی در دستِ توست
و ببین کلید قلبت کجاست ؟
دل نوشته های زیبا و غمگین
آدم های کمی هستند که می دانند،
تنهایی ِ یک نفر حرمت دارد.
همین طور بی هوا سرشان را پایین نمی اندازند
و بپرند وسط تنهایی آن فرد..!
چون خوب می دانند که اگر آمدند،
باید بمانند؛ تا آخرش باید بمانند؛
آنقدر که دیگر تنهایی وجود نداشته باشد.
و گرنه مسافرها همیشه موقع خداحافظی،
تنهایی را هزار برابر می کنند .
««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»
کودکانه…
دوستم بدار
مثلا وقتی
مادرت گفت:"این نه"
همان جا…
بنشین
و برایم گریه کن…!
فدای سرت اگر آنچه میخواستی نشد . اگر چرخ دنیا با چرخ تو نمیچرخد .
تو چایت را بنوش .
روی ایوان خانه مادربزرگت بنشین و با او گپ بزن.
میتوانی غرور را کنار بگذاری و عشق زندگیت را به یک شام دونفره دعوت کنی.
برای پرنده ها دانه بریزی و بعد، از دیدن نوک زدن آنها به دانه های گندم لذت ببری.
میشود دقایقی را برای مادرت کنار بگذاری و چند لحظه را در آغوش او سپری کنی میبینی که چقدر آرامش بخش است.
میشود از زندگی لذت برد .
میشود از ثانیه ها نهایت استفاده را کرد.
مگر چقدر عمر میکنیم که بخواهیم آن را هم صرف سروکله زدن با این و آن بکنیم و از شکل راه رفتن همراهمان تا آبی بودن رنگ آسمانو گردی زمین ایراد بگیریم… چه خوب میشد اگر میتوانستیم به زمین و زمان گیر ندهیم و سخت نگیریم.
خوب میشد اگر زندگی میکردیم نه فقط نفس میکشیدیم !
««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»
وقتی یک زن موفق را می بینم که
خستگی ناپذیر کار می کند..
اغلب گوشه ی لبش؛
لبخندی نامحسوس وجود دارد..
و با اعتماد به نفس و مطمئن گام بر می دارد..
با خود می گویم : " بی شک این زن در گوشه ای از این دنیا یک مردِ عاشق دارد! "
تنها نیرویی عظیم؛ چون عشق، قدرتی شکست ناپذیر به زن ها می دهد
««« دل نوشته های زیبا و غمگین کوتاه »»»
پشت ویترین ساعت فروشی ایستاده بودم، ساعتها رو که نگاه میکردم…
دیدم هیچ ساعتی به قشنگی ساعتی که دور هم هستیم نیست
💞 تو این روزا قدر با هم بودنها را بیشتر بدونیم